دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان
دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان

یک تکه اراجیف 5

- یارو نصف سن من رو هم نداره ، میگه "صد رحمت به زمان شاه !!! مملکت خیلی خرابه شده الآن"
یکی نیست بگه تا همین دیروز داشتی توی کوچه با دمپایی کارت بازی می کردی و سر ظهر بابات از توی کوچه جمعت می کرد ... حالا برای ما اظهار نظر سیاسی می کنی ؟!!!
بعدش که بهش میگم "تو چی میدونی بچه؟" میگه "من نمیدونم ماهواره که میدونه..." !!!
من
ا:    خودش ا:     ماهواره (:   اجلاس سران جنبش عدم تعهد ): 

 

- استاد بنده خدا ... زنگ زدم بهش میگم استاد نمره
های بچه ها رو ایمیل کنید برای من . کلی گلایه کرد از تغییر سامانه آموزش اساتید ،
قرار شد که نمره ها رو بفرسته برام ... تهش هم فرستاد برای یه استاد دیگه تا ایشون بزنه روی سامانه ...
به استاد بعدی زنگ زدم ، میگم استاد نمره ها رو بفرستید برای من . میگه باشه بعد عید فطر میزنم روی سایت دیگه ...
فکر کنم هنوز خبر نداره سامانه آموزش تغییر کرده ... نمره های ما و ورودی بعدی با هم می رسه احتمالا ...!!!

 

-  
ان شاءالله که وضعیت با اومدن کادر جدید بهتر بشه ... 

یک تکه اراجیف 4

یه مدتیه اصلاً چشمه واژگان ذهنم خشکیده ؛ به خاطر گرمای بی سابقه هوا مجبور شدیم اراجیف ذهنمون رو از روی زبونمون به یخچال فرسوده ای که در خفایای خاطرمون قرار داشت منتقل کنیم ... یخچالی که خالی خالیه ؛ صاف مثل دل مؤمن ...

- جدای از همه این اراجیف ها ، کتابهای ترم یک رو برداشتیم که نگاهی بندازیم و ببینیم جریان از چه قراره ، دیدیم حتی قادر به تشخیص فاز از نول این مباحث نیستیم ...

- تازه بعد از یک سال متوجه شدیم که اینترنت خونمون مطابق تعرفه های قدیمی تر داشته محاسبه می شده و کلی ضرر کردیم ... حالا این روزهای آخر طرح متوجه یک امر مهم تر هم شدیم ؛ اینترنت از ساعت 1 تا 7 صبح مفته بوده ما خبر نداشتیم ... حالا از وقتی فهمیدم ، دارم توی همین روزهای آخر نهایت استفاده رو می برم ...

- چرا عین خیالتون نیست آخه ؟!!!
غذا شد 500 تومن ؛ نون هنوز 250 تومنه ... یا نون رو گرون کنید یا غذای دانشگاه ما رو ارزون کنید ...
آخه غذای دانشگاه ما با دو تا نون برابری می کنه ؟!!! آدم از اینجا لجش میگیره آخه ...

شاخه گلی برای مزار

از باغ می برند چراغانی ات کنند  /  تا کاج جشن های زمستانی ات کنند 

پوشانده اند « صبح » تو را « ابرهای تار »  /  تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند  /   این بار می برند که زندانی ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می روی  /   شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست  /   از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست  /   گاهی بهانه ای ست که قربانی ات کنند 

 

"گریه های امپراتور ؛ فاضل نظری"

قلعه حیوانات

سلام دوستان 

داشتم ترجمه کتاب Animal Farm رو میخوندم که این بار بعضی قسمت هاش رو که به نظرم قشنگ تر می اومد ، هایلایت کردم  ... 

اگه این کتاب رو نخوندید ، حتما دانلود کنید و بخونید . چیزهای جالبی توش پیدا می کنید . اگر هم قبلا خوندید ، باز هم بخونیدش ...

اگه از روی این فایل می خونید ، قسمت های هایلایت شده رو بیشتر مد نظر داشته باشید : 

دانلود کتاب قلعه حیوانات نوشته جرج اورول

مسافر (با تلخیص...)

از عذابِ جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده 


غمِ سرگردونیامو با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسمِ شبم بود با تو عاشقانه گفتم 


با تنم زخمی اگه بود بی رمق بود اگه پاهام
تازه تازه با تو گفتم اگه کهنه بود دردام 


...


تو تموم طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو راهتوشه من اسمِ تو همسفرم بود 


منِ دلشیشه ای هر جا هر شکستن که شکستم
زیرِ کوه،بارِ غصّه هر نشستن که نشستم 


عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده
تورو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگِ جاده 


نیزه نمبادِ شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار توی چلّه زمستون
 

نتونستن،نتونستن جلوی منو بگیرن
از منِ خستة خسته شوق رفتنو بگیرن
 

حالا که رسیدم اینجا پرِ قصّه براگفتن
پر نیاز تو برای آه کشیدن و شنفتن  

 

...