دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان
دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان

بی معنی!!!

و خیلی ها نفهمیدند چرا ...
و هنوز هم نمی فهمند ...

نظرات 20 + ارسال نظر
یکی از همان ها شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 11:36

سلام حالتون خوبه من یکم نگران شدم!...

سلام
من خوبم ؛ ولی شما باور نکنید ...

یکی از همان ها شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 17:11

غصه نخورید به خاطر امتحان فرداست .به خیربگذره حال شما هم حقیقت خودشو پیدامی کنه,به جان آدمیت!

زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
...
بعیده که به خاطر امتحان باشه .

ازهمان ها شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت 21:54

ای پیک راستان خبر یارمابگو
احوال گل به بلبل دستان سرابگو
مامحرمان خلوت انسیم غم مخور
بایاراشناسخن اشنابگو
...
شماتعمیمش بدید به امتحان. این بهتره البته به جان ادمیت.

ماییم و آب دیده ، در کنج غم خزیده
بر آب دیدۀ ما ، صد سنگ آسیا کن
...
سعی می کنم . هر چند که ...

به هرحال دم شما گرم ؛ به جان آدمیت

.......... پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 01:53

اخه قضیه چیه؟؟؟؟ بگین ماهم بدونیم.

این رشته سر دراز دارد...
رفتارهایی که ما انجام میدیم ، حتما دلیلی پشتش هست . اما بعضی افراد صرفا ظاهر کار رو می بینند و هزار جور قصه و بعضا اراجیف برای آدم می سازند که جای بسی تأمل دارد .

..... پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 12:23

ما که نفهمیدیم. ولی ایشالله حل شه.
دم شما گرم به جان ادمیت

و همچنان دم شما گرم...

ازهمان ها جمعه 27 اردیبهشت 1392 ساعت 13:05

خب شما که کارتونو بادلیل میدونید چرااز حرفای دیگران دلگیر میشید.
این ناراحتی دال برپذیرش اعتقادات دیگرانه.
آدمی به خودی خود،نمی افتد،اگر بیفتد از همان سمتیست که تکیه کرده است.

حق با شماست
یه زمانی اصلا این جور مسائل برام مطرح نبود
اما الان میبینم که این حرفها حتی خود نفس عمل رو هم زیر سوال می بره...
مثلا :
شما قصد دارید که با کاری که انجام میدید فرهنگ سازی کنید ، اگر افراد زیادی کار شما رو عین بی فرهنگی تلقی کنند ، دیگه هیچکس حتی به فکر فرهنگ سازی هم نمیفته چه برسه به اینکه انجامش بده .
و دقیقا باید از همین ترسید ؛ مرگ ارزش ها ...

ازهمان ها شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 14:02

رفتارانسان در هرزمان مقتضی خاص خودشوداره.
بعدهم عرف وفرهنگ ذهنی شما الزاما قابل پذیرش جامعه نیست فلذاشمابایدکل رودرنظر بگیرید چون در اجتماع زندگی می کنید.
"هست" را اگر قدر ندانی میشود "بود"...
و جه تلخ است "هست" کسی "بود" شود...

باز هم حق با شماست
ولی ما با آرمان ها زنده ایم و به امید برپایی مدینه فاضله فعالیت می کنیم . جامعه صرفا دانشگاه نیست ، من در جمع های دیگر مرام و معرفتی رو دیدم که توی دانشگاه ما در کمتر کسی مشاهده میشه .
الان هم منظورم همین وضعیت حال حاضر بود و نه تمام جامعه .
"هست" واقعیت است و "آنچه باید باشد" حقیقت است . آدمی در مسیر حرکت به سوی کمال ، میل به حقیقت دارد با در نظرگیری واقعیات .
و حرفی که من زدم ، صرفا نظر شخصی خودم بود با در نظر گرفتن واقعیت ها ؛ واقعیت هایی که از نظرم کمی مذموم و منفوره ...
تفکراتتون خیلی جالبه ... احسنت .

دیپلم ردی شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 21:58

میشه یک کم ساده تر صحبت کنید ، ما هم بفهمیم چی میگید!!!!

الان دقیقا من خودم هم متوجه نمیشم چی دارم میگم...!!!

ازهمان ها شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:20

ادبیات ثقیل والبته پرمخاطره ای دارید.
اینکه باآرمان هازنده اید،شماروفردی ارمان گراساخته که در زمان
حاضر زندگی در این جامعه ی واقعیت محور (تاحقیقت اندیش)راه رسیدن به این آرمان هارو پرپیچ وخم وخسته کننده می کنه.
باهر تفکری باید به اندازه ی خودش حرف زد که سو تفاهم های بعدی روبوجود نیاره.
در هرصورت سعی کنید کمی واقع بین ترباشید.

دوباره سیب بچین آدم
همه خسته ایم
بگذاراز اینجاهم بیرونمان کنند
درپناه حق.

تا منظورتون از پرمخاطره چی باشه؟...
قبول ندارم که تمام جامعه ما از حقیقت اندیشی به دور باشه . حداقل مطمئنم که جمعی که قبل از ورود به دانشگاه می شناختم و هنوز هم به عنوان یک جامعه تقریبا آرمانی ازش یاد می کنم ، واقعیات خودش رو بر مبنای حقایق ساخته بود .
اما این فرمایشتون رو کاملا قبول دارم که باید با هر تفکری به اندازه خودش حرف زد ؛ شاید که چه عرض کنم حتما اشتباه از خود من بوده که همه افراد رو با سنگ محک همون جامعه صاف و ساده می سنجیدم .
درسته که گفتم خیلی ها نمی فهمند اما حتما بعضی ها می فهمند ؛ به هر حال الان مدت هاست که متوجه شدم باید از هر کس به اندازه خودش انتظار داشت و از بعضی ها هم که اصولا نمیشه انتظار داشت .
هر چند که مطمئنم واقع بینی در چنین جامعه ای جز به قهقرا رفتن چیزی رو در بر نداره...
موفق باشید

☺f@rz@n3h☻ یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت 21:31

یا خدااا این جا کجاس چه حرفای سخت الهضمی زده میشه

یه سهل الهضم هم بگم :
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

☺f@rz@n3h☻ دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 ساعت 10:38

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن‌ های هوی و نعره مستانم آرزوست

زنده باد

... شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 12:12

برایت آرزومندم صبور باشی نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند.. چون این کار ساده ای است بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند..
و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی..
" ویکتور هوگو‏"‏

ان شاءالله
ممنون

دوست یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 11:25

اگر باطن را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت .اگر حق را نمی توان استقرار بخشید.می توان اثبات کرد وبه زمان شناساند و زنده نگاه داشت.

خوب مشکل من دقیقا همینجاست...
خیلی ها نمیخوان که بشناسن ... ماجرای پادشاهی و پیامبری بعد از حضرت سلیمان رو که می دونید دیگه... در نتیجه حق زنده نموند و بنی اسرائیل گمراه شدند .

دوست یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 17:27

انسان های بزرگ درباره ایده ها صحبت می کنند

انسان های متوسط درباره رویداد ها حرف می زنند

و انسان های کوچک درباره دیگران!!

و شما فکر می کنید الان ما درمورد کدوم ها حرف زدیم؟!!!
فکر کنم اسمی از کسی نیومد ؛ پس کوچک نباید باشیم ...
حالا این سخن از کی بود؟

دوست دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 10:11

همین جوری گفتم. فک کنم از دکتر شریعتی...

خدا رو شکر که ما هم بی معنی گفتیم...
الان سه شخص هستند که هر کس یه کلامی به ذهنش می رسه به این سه شخص نسبت میده :
کوروش کبیر - دکتر علی شریعتی - حسین پناهی
روح هر سه نفر شاد

دوست دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:58

نه این یکی فکر کنم درست باشه.

بله . شاید ...

... دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 13:10

اما خیلی هام میفهمند و هرگز نمیفهمند چرا..‏!‏
اینجاست که میگن‏"‏ دل تنهاتو به دست گله نسپار‏"‏
کلا زندگی ی بازی احمقانه س‏!‏ زیاد جدیش نگیر‏!‏

و اینها جزو همون دسته خیلی ها هستند که من گفتم...
اگه قرار باشه اینطور به زندگی نگاه کنیم ، تفاوت ما با کمونیست ها و مادی گراها چیه؟

... دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 12:51

بهم گفت کمی از حال و روزت بگو..
و من سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم..
آنقدر سکوت کردم که مطمئن شدم چیزی را از قلم ننداختم..

سکوت ؛ مادر فریاد ها ...

... دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 20:49

درد من حصار برکه نیست..
بلکه زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است..‏!‏


فوق العاده بود . دقیقا ...

... دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 20:54

چو ساعت وقت شناس باش و همانندش بیهوده زندگی نکن که از بی نهایت تا بی نهایت به دور فقط یک نقطه چرخیده و خواهد چرخید..
آه که این ثانیه ها چقدر نامردند‏!‏ گفته بودند که برمیگردند.. برنگشتند و با رفتنشان بعد از این دقایقم یکایک زردند..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد