دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان
دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان

جوجه رنگی...

امشب رفته بودم احمدآباد که با منظره جالبی روبرو شدم ؛
انتظار دیدن یک چنین چیزی رو در بهترین منطقه شهر نداشتم ...
دقیقاً زیر پل عابر پیاده روبروی بیمارستان قائم ...
چیزی که یادآور خاطرات دوران کودکی بود برام : 

 

یادش بخیر ...

نظرات 6 + ارسال نظر
بهرام چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت 19:39

اخی یادش بخیر...
من نارنجی رو میخام داداش !!!

یکی میخرم برات بهرام جون ... اگه نارنجی ش رو پیدا کنم ...

farzaneh چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت 23:19

عهههههههههه یادش بخیر!!چقد من اینا رو خفه میکردم الان که یادم میاد مو به تنم سیخ میشه چه جلادی بودم در نوع خودم

چه عجب ؛ همکلاسی ها یکی یکی از درسهاشون می زنند و میان یه سری هم به همکلاسی شون می زنند ...!!!
دقیقا ... من هم چندین جوجه کشتم ...

farzaneh پنج‌شنبه 24 مرداد 1392 ساعت 00:57

درس؟؟؟من؟؟

پ ن پ ... من !!!

farzaneh جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 19:45

اصلا نه من نه شما...سایر همکلاسی ها

بهله ... حق با شماست ...!!!
والّا ...

درامتداد زندگی شنبه 2 شهریور 1392 ساعت 09:45 http://daremtedadezendegi.blogfa.com

حتی تصور اینام تو احمد آباد خنده داره

واقعا ... اون هم روبروی بیمارستان قائم ...!!!

درامتداد زندگی پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 11:46 http://daremtedadezendegi.blogfa.com

دیروز ظهرم ک اینا کنار همون پل بودن!!
تو حلق اون مرده خالی بند اطلس پوش

واقعاً ؟!!!
خیلی وقته دیگه اون سمت ها نرفتم ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد