جمعه های سبزوار

سلام 

جمعه 7/7/91 به داروخانه احتیاج وافری پیدا کردیم ... 

با حالی بس ضد حال شروع به متر کردن خیابان کاشفی کردم ... به دنبال قرص سرماخوردگی... 

کاشفی تمام شد در حالی که چراغ های همه داروخانه ها خاموش بود... 

از یک نفر پرسیدم :"داروخانه شبانه روزی داره اینجا؟" 

سوال من به نظرشون اصلا عجیب نبود . اگر همین سوال رو از یک نفر در مشهد بپرسیم ، به احتمال قوی با نگاهی معنادار جواب خواهد داد که : "چند متر آن طرف تر!!!" 

جواب داد : "وارد خیابان بیهق شوید و پانصد ششصد متر پایین تر ، یک داروخانه شبانه روزی هست" 

... 

امیدوار تر شدم و قدم ها را سریع تر برداشتم . طوری که مسافت نزدیک به یک کیلومتری اصلا خسته کننده نبود .

وقتی رسیدم ، مواجه شدم ... مواجه شدم با انبوه جمعیتی که در داروخانه مستقر بودند و در روز جمعه دارو می خواستند ...

عطای قرص سرماخوردگی را به لقایش بخشیدم و از داروخانه بیرون آمدم و به سوی خوابگاه روانه شدم ...

این بار مسافت حدود یک کیلومتری تا کاشفی به اندازه ده هزار متر برام خسته کننده بود...

در این پیاده روی ؛

بار ها به یاد خیابان های مشهد افتادم ( نه احمدآباد و نه بولوار سجاد و نه چهارراه آزادشهر که حتی خیابان های انتهای گلشهر هم روز جمعه این چنین سوت و کور و خاموش و تعطیل نیست ) ...