دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان
دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان

فتوحات ناپلئونی (سری چهارم)

سلام دوستان 

هر چند ترم چهار و پنج کسی رو نمیندازند و انصافاً این ترم ، استرس ترم های قبل رو نداشتم ولی باز هم میخوام به افتخار چهارمین فتح (فتح ناپلئونی ترم چهار) یه کف مرتب ، یه دست ، یه هورای بلند ... جیغ ، جیغ ... 

 

البته این دفعه یه ذره دیر گفتم ولی به هر حال ماهی رو هر وقت از آب بگیرید ، می میره ...

خراسان ما ...

یه عده هستند که فکر می کنند استان خراسان هیچی نداره و خشکه و بی آب و علف ... 

خوب شما فقط تابستون سبزوار رو درنظر گرفتید دیگه ؛  

نه خیر ، اینجورایی که شما فکر می کنید نیست ... همین الآن یه سوال بپرسم ؛ فکر کردید مشهد دریا نداره ؟ 

دوستان مشهدیمون جواب بدند ... 

یه سوال دیگه ؛ چرا میگید سبزوار همش تابستونه و زمستون ؟ مگه سبزوار بهار نداره ؟   

اگه خراسان نبود ، زعفران داشتید ؟ 

اگه خراسان نبود ، کشمش مرغوب داشتید ؟  

سبزوار نبود ، کلوچه زنجفیلی می خوردید ؟!!! اصلاً دانشجو بودید ؟!!!

مهم تر از همه ؛ اگه مشهد نبود ، شله می خوردید ؟ خربزه شیرین می خوردید ؟ موجهای آبی می رفتید ؟!!! 
تیم ملی دوبار (1998-2014) می رفت جام جهانی ؟!!!  

توی اون تیکه ای که جدا کردند هم پاریس داشتیم ...!!!

 

اصلا میدونید چرا هواپیماها جدیداً ارتفاع پروازشون رو کمتر کردند ؟ 

معلومه دیگه ... (نه این مال یه جا دیگه بود...!!!) 

زیرا خلبان ها دیدند که هر چی بالاتر پرواز می کنند ، پرچم خراسان جلوی دیدشون رو میگیره ... حالا پایین تر پرواز می کنند و فقط حواسشون هست که به میله پرچم برخورد نکنند ...   

در پایان یادی از فلکه (میدان) جهاد ...

 

کلاً یاد و خاطره همه میادین و میلان (کوچه) هایی که بودند و الان نیستند و یا اگر هستند ، اسمشون تغییر کرد ، گرامی باد ...
مخصوصاً ایرج میرزا (جلال آل احمد) ، بهمن (مهران) و ...

شکوائیه ...

بعضی هام هستند که فقط وقتی نگران هستند که نمره 19 شون یه وقت 18 نشده باشه ، یاد آدم می افتند و پیامک می فرستند که من زنگ بزنم به استادها ... 

بعضی های دیگه همون یک پیام رو هم نمی فرستند ...  

سلامتی همه اونایی که به مناسبت های دیگه هم (غیر از نمره) یادت می افتند و با یه زنگی ، اس ام اسی چیزی ، روحت رو شاد می کنند ... 

گلهای پونه

صدای خش خش برگهای خزونی توی گوشم ناله می کرد
آسمون بغضش رو تو پرده ی ابرهای سیاهش پاره می کرد
رعدوبرق نگاه شهر رو با صداش خواب زده می کرد
زمین از این همه سنگینی بار به روی شونه اش گله می کرد  

 

همچنان پای پیاده ، فارغ از صدای خشم آسمونی
بی خیال از ناله ها و گله های برگهای زرد خزونی 

 

جاده های بی کسی رو گم می کردم آروم آروم
تن غربت رو می شستم زیر قطره های بارون 

 

من به یاد عطر بارون زده ی گلهای پونه
می کشیدم پای خسته ام رو توی جاده ، به هوای بوی خونه
وقتی که صدای خونه من رو تا آخر جاده می کشونه
این سراب توی جاده ؛ که چشمام رو می پوشونه 

 

دانلود آهنگ

اعتراف می کنم...

- اعتراف می کنم که روزی که بچه ها صندلی پایه شکسته برای معلممون گذاشتند ، من عامل محرک بودم ولی بعد از افتادن معلم ، کمتر از همه ملامت شدم ... (البته توضیحات قابل قبولی دارم)

- اعتراف می کنم که توی یک امتحان چندتا سوال رو توی پرسشنامه یه گزینه علامت زدم و توی پاسخنامه یه گزینه دیگه ... (هیچ منظوری هم نداشتم) 

- اعتراف می کنم که همراه با یکی از بچه ها توی خوابگاه میخواستیم برای یه لشکر آدم غذا درست کنیم که نصفش رو خودمون خوردیم ، بعدش غذا رو بردیم توی اتاق و باز هم شروع کردیم همراه با جمع به خوردن غذا ... (ما رو اغفال کردند)  

- اعتراف می کنم که ... هیچی دیگه بقیه اش رو خودتون اعتراف کنید ...!!!