دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان
دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان

خاطره ای نه چندان جدید...!!!

سلام دوستان 

یه بار گفته بودم که یکی از خاطرات دفترم رو (اگر روی وبلاگ قابل بیان باشه...) می نویسم ... 

الان که نگاه می کنم ، نکته مهم اینه که سبک نوشتنم کلاً متفاوت بوده ... 

 

خاطره نوزدهم:
امروز دوشنبه 15/12/1384 است . شکر خدا تونستم که زیارت عاشورا رو حفظ کنم ؛ هر چند که خیلی روان نمی تونم بخونم اما به هرحال خدا رو شکر .
امروز در جلسه کلاس قرآن وقتی معلم می خواست روی صندلی بشینه ... ... ...
کار چند نفر از دانش آموزای دیگه بود اما دفتر مدرسه ، مبصر کلاس رو جریمه کرد و پدرش رو احضار کرد . معلم هم که سخت عصبانی شده بود ، از همه کلاس 5 نمره مستمر کم کرد (یه پرانتز باز کنم ؛ یاد امتحان عملی انگل و قارچ خودمون افتادم ...) ولی اگه قبول کنه ، همه بچه ها قراره که رسماً عذرخواهی کنند .
در اصل تقصیر معلم پرورشی بود که صندلی خراب رو تعویض نکرد ...
امروز اتفاق خاصی نیفتاد جر همین دو مورد . 

 

چند نکته راجع به این خاطره :
1. توسط معلم پرورشی 20 نمره پایان ترم برای حفظ زیارت عاشورا در نظر گرفته شده بود ... 

2. خود معلم هم (که از همینجا ازشون عذرخواهی می کنیم ) وقتی در اون حالت قرار گرفتند خندشون گرفت ؛ هر چند که در اون شرایط کار دیگری هم از دستشون بر نمی اومد ... البته صندلی کاملا نشکست ... 

3. دروغ چرا ؟!!! مبصر رو با "س" نوشته بودم توی دفترم ...!!!

نظرات 9 + ارسال نظر
... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 11:44

ای جان.. اون موقع هم خوب مینوشتید..

ممنون - لطف دارید
البته یه کم ویرایش شد وگرنه خیلی داغون بود ...

... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 11:49

ای انـــسان

بفهــــم!!!

اینکه زندگیــــنامه اش میـــخوانی،

سفــــرنامـــــه ای بیـــــش نیست!!


همه مسافریم ...
مسافر شهر غمی ؛ غریبی مثل خودمی ...

... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 11:51

میان این همه

نوشته های مجازی

دلم برای

طعم یک سطر

دست خط واقعی

تنگ شده ست!!!


در اسرع وقت یک دست خط واقعی هم میذارم ...

... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 11:55

هر پرهیــــزکار گذشته ای دارد،

و هر گناهکـــار آینــده ای !

پس قضـــاوت نکــــــن ... !

... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 11:58

ما نسلی هستیم که

بهترین حرفهای زندگیمان را نگفتیم.....

تایپ کردیم!...

ولی خیلی ها خوندند ... دست خط رو عده اندکی میخونند ... هرچند که نوستالژیک تر و قشنگ تره .

... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 12:04

بعضی وقتــــا دلــــم می خواد

دستــــمُ بـــذارم زیـــر چــونم

چشــــم تــو چشـــم خــــــــدا بشــم

زل بزنــــم و بهــــش بگـــم:

خب که چـــــــــــــــی مثلاً ..؟


یه فایل پاور پوینت برای دانلود میذارم ، حتما ببینیدش ...

... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 12:05

نمیشه من دست خطتون رو بخونم؟؟!!

دست خط خودم رو که دیدید ...
میخوام دست خط یکی از معلم هام رو بذارم ...

... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 12:16

ایرج طهماسب هیچوقت اجازه نداده

از پشت صحنه کلاه قرمزی فیلم برداری بشه

میدونید چرا؟

گفته نمیخوام رویای بچه ها خراب بشه.....

....

"کاش رویای هیچکس خراب نمیشد..."

کاش ...
رنگ رویا زده ام بر افق دیده و دل
تا تماشا کنم آن شاهد رویایی را ...

... جمعه 14 تیر 1392 ساعت 12:23

منظورم خاطراتی که با دست خطتون نوشتید بود!!

آهان ... خطم خیلی داغون بوده و افتضاح ... ولی چشم ؛ حتما عکس میگیرم و میذارم روی وب ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد