دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان
دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان

مسافر (با تلخیص...)

از عذابِ جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده 


غمِ سرگردونیامو با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسمِ شبم بود با تو عاشقانه گفتم 


با تنم زخمی اگه بود بی رمق بود اگه پاهام
تازه تازه با تو گفتم اگه کهنه بود دردام 


...


تو تموم طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو راهتوشه من اسمِ تو همسفرم بود 


منِ دلشیشه ای هر جا هر شکستن که شکستم
زیرِ کوه،بارِ غصّه هر نشستن که نشستم 


عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده
تورو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگِ جاده 


نیزه نمبادِ شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار توی چلّه زمستون
 

نتونستن،نتونستن جلوی منو بگیرن
از منِ خستة خسته شوق رفتنو بگیرن
 

حالا که رسیدم اینجا پرِ قصّه براگفتن
پر نیاز تو برای آه کشیدن و شنفتن  

 

...

نظرات 2 + ارسال نظر
ستاره پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 23:26

در غم هجر روی تو
رفته ز کف قرار دل
گر ننمایی ام تو رخ
وای به حال زار دل

در هوایش بی قرارم روز و شب ...

برترینها پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 23:47 http://www.iramit.net/irabest

جشنواره انتخاب وبلاگ برتر
http://www.iramit.net/irabest
جای شما در بین سایتها و وبلاگهای برتر خالیست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد