دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان
دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان

دو بیت از غزل 37 غزلیات حافظ

بیا که قصر امل سخت سست بنیادست           بیار باده که بنیاد عمر بر بادست  

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                      ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

نظرات 13 + ارسال نظر
negaran جمعه 30 فروردین 1392 ساعت 13:52

chera ?az chizi narahati?

ناراحت نیستم . نگرانم ...

negaran شنبه 31 فروردین 1392 ساعت 17:55

manam negaranam dige.esmamam malume,negarane chi hastin?hal mishe,khoda bozorge

نگران سوءتفاهم ...
ان شاءالله که حل بشه .
دم شما گرم ؛ به جان آدمیت

negaran یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 ساعت 00:47

pas hal shod ma ro dar jaryan bezarid,balke ma ham az negarani dar biaym

ان شاءالله

☺f@rz@n3h☻ پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 ساعت 20:14

نگران؟؟؟اتفاقی افتاده خدایی نکرده؟
ان شاءا...هرچه زودتر حل بشه

ان شاءالله که اتفاقی نیفتاده باشه
چی فکر میکردیم ، چی شد...
ان شاءالله که سوءتفاهم های احتمالی برطرف بشه
ممنون

بی نشان پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 01:45

این سوط تفاهما حل شد؟؟؟؟؟

ان شاءالله که حل شده باشه . مطمئن نیستم .

... جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 12:05

مست شد
خواست که ساغر شکند عهد شکست
فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند مست‏ ...

هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من...

... جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 18:39

دلم خیلی گرفته بود..
با این بیت جواب سوالی که نپرسیده بودمو گرفتم, ممنون.. به موقع بود.

شرمنده ام ؛ بیتی که نوشته بودید ، من رو در موقعیت جواب به یک شخص خاص قرار داد ...
به هر حال عذرخواه هستم.

... جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 20:23

نه, عذرخواهی بابت چی‏!‏
بیتی که شمام نوشتید جواب سوالی که این روزا ذهنمو درگیر کرده بود داد. ممنون.

بله ؛ خودم هم هر وقت از رفتار کسی دلگیر میشم ، به همین بیت فکر می کنم...
پایدار باشید

فریدون مشیری چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 17:07

بنشین, مرو, هنوز به کامت ندیده ایم
بنشین, مرو, هنوز کلامی نگفته ایم
بنشین, مرو, چه غم که شب از نیمه رفته است
بنشین که با خیال تو شبها نخفته ایم

... جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 13:41

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت..

تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد...

... جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 13:45

تا به غایت ره میخانه نمی دانستم
ورنه مستوری ما تا به چه غایت باشد..

فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم ...

... یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 19:55

زبانم را نمیفهمی, نگاهم را نمی بینی
ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی
سخنها خفته در چشمم, نگاهم صد زبان دارد
سیه چشما‏!‏ مگر طرز نگاهم را نمی بینی‏?‏
سیه مژگان من‏!‏ موی سپیدم را نگاهی کن
سپید اندام من‏!‏ روز سیاهم را نمی بینی
پریشانم, دل مرگ آشیانم را نمی جویی
پشیمانم, نگاه عذرخواهم را نمی بینی
گناهم چیست جز عشقت‏?‏ روی از من چه می پوشی‏?‏
مگر ای ماه‏!‏ چشم بیگناهم را نمی بینی‏?‏

‏"‏ مهدی سهیلی‏"‏

زیبا بود ...
توی بیت آخر وزن شعر رعایت نشده :
گناهم چیست جز عشقت؟ "تو" روی از من چه می پوشی؟
فکر کنم این طوری بهتر شد ...!!!
البته معنا هم یه جوریه...

... یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 20:51

تو کتاب همینطوری نوشته بود که من نوشتم‏!‏‏!‏ اما آره درستش اونیه که شما میگید..
‏"‏ مجموعه شعر اشک مهتاب مهدی سهیلی‏"‏.. اگه دلتون میخواد با بقیه شعراشون آشنا شید..

با مهدی سهیلی یه ذره آشنا هستم ...
پدرم از شعرخوانی های ایشون در رادیو برام تعریف کردند .
خودم هم یک نگاهی به کتاب "مشاعره" ایشون انداختم .
ممنون از معرفی این کتاب - فرصت بشه حتما میخونمش ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد