دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان
دوستانه ۳۲۱

دوستانه ۳۲۱

دانشگاه سبزوار و دوستان

تردید ...

آخ دلم ؛ هیچکی کنارت نیست ، سر کن با خودت / زیر و رو شو ، دنیا رو زیر و زبر کن با خودت 

وقتی می بینی خودت داره کلافه ت می کنه / از خودت پا شو ، خودت باش و سفر کن با خودت

هر زمستون پیش از اینکه ریشه پا بندت کنه / شاخه ت رو بردار و تمرین تبر کن با خودت 

یا بسوز و دونه دونه مرگ برگهات رو ببین / یا بسوز و جنگلی رو شعله ور کن با خودت  

سر بگردونی ، مسیر روبروت رو باختی / از پل تردید با قلبت گذر کن ، با خودت 

تنها موندی با خودت ، با دشمنت ، با دوستت / آخ دلم هیچکی کنارت نیست ، سر کن با خودت

هر زمستون پیش از اینکه ریشه پا بندت کنه / شاخه ت رو بردار و تمرین تبر کن با خودت

یا بسوز و دونه دونه مرگ برگهات رو ببین / یا بسوز و جنگلی رو شعله ور کن با خودت   

 

دانلود

مشکل کجای کاره ؟

سلام 

داشتیم دنبال ساخته و پرداخته کردن یک جامعه آرمانی می گشتیم ؛ 

نمیدونم چی شد که از خیل چند ده نفری افراد مورد اعتماد تعداد انگشت شماری بیش باقی نموند ... 

بعدش سعی کردیم جامعه رو کوچک تر فرض کنیم تا راحت تر بتونیم به این آرمانها برسیم ... 

به قول یکی از دوستان : «این تجسس ها و افکار باعث شد ذهنمون از پویایی بیفته و دست بکشیم»  

البته از اول هم قصد تجسس نداشتم ؛ کلّاً شاید مشکل اینجاست که از بی نظمی متنفرم یا شاید اینکه به قول یکی از دوستان : «ملت رو سر کار میذارم...»

هیچی دیگه ؛ الآن دارم فکر میکنم که چرا دارم یکی یکی و گاهی دو تا دو تای این افراد مورد اعتماد رو از جامعه آرمانی خط می زنم ... 

مشکل شاید اینجا باشه که جهان رو صرفاً دارم از دید یه عده محدود می بینم ؛ اگر اینطور باشه ، پس چرا عده ای که بعد از حذف های یکان یکان و دو گان دو گان باقی می مونند با من موافقند ؟ 

شاید مشکل اینه که من به هیچ کدوم از دستورالعمل هایی که برای تحقق یک جامعه آرمانی نیاز هست ، پایبند نیستم یا حداقل به بخشی از اونها عمل نمی کنم ، یا شاید من به یک بخشی از این قوانین عمل می کنم که بقیه بهش عمل نمی کنند و بالعکس ... 

به قول یک بنده خدایی : «فرهنگ ها و خانواده ها متفاوتند ...» این هم می تونه یه جای مشکل باشه ...

مصلحت اندیشی های یک عده هم میتونه عاملی برای عدول از ارزش ها و معیار های آرمانی باشه ... 

وضع یک عده که کاملا مشخصه ؛ خوب این افراد رو فقط میشه به عنوان آلودگی صوتی حساب کرد یا خیلی دیگه تحویلشون بگیریم ، میشن آلودگی هوا ...  

مشکل این قسمت جائیه که بعضی وقتها اون مصلحت اندیشها و این آلوده کننده ها با هم دست به کاری می زنند که آدم رو مجبور می کنه توی اندازه جامعه اش تجدید نظر کنه ... 

بگذریم ؛ چقدر اراجیف گفتم ...   

الان مشکل اساسی اینه که این اعضای جامعه ای که اون اول قرار بود ساخته بشه هر روز که میگذره دارند یه کارهایی می کنند که آدم شک میکنه اصلا تحقق جامعه آرمانی امکان پذیره آیا ؟!!!

ادامه مطلب ...

مورد داشتیم (2) ...

مورد هم داشتیم "بعضی" از (و نه همه) بزرگان رو آدم حساب کردیم ، پر رو شدند ... 

مدیونید اگه فکر کنید منظورم ورودی 88.5 - 89 پزشکی بوده ... 

  

مقصر هم همین ملعونه ؛ وگرنه اینها بچه های خوبی بودند ...

مورد داشتیم (1) ...

مورد داشتیم مسئول اسب.ق (ببخشید ؛ سابق) خوابگاههای برادران ، اومده توی روزهای آخر این صندلیش ، توی خوابگاه سرک می کشیده ، میرسه به اتاق چهارده ... 
 

هیچی دیگه ؛ اتاق ما رو شش نفره می نویسه توی لیستش ( به آرزوی دیرینه ش رسید ...!!! ) 

ببینید کی مسئول خوابگاه ما بوده ...!!!